کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

کیارش و قله کوه

روزجمعه کیارش رو بردیم باغ وحش و بعد هم رفتیم بالای کوه .تموم راه رو با ماشین رفتیم یه کمی هم که پیاده روی داشت آقا کیارش رفت بغل بابایی و بابایی اونو رسوتد تا قله کوه. اینم عکس کیارش بر قله کوه   ...
21 مهر 1390

چرا میگن بچه ننه نمی گن بچه بابا ؟

    مامان - بعله ؟ - من می خوام به دنیا بیام ... - باشه . - مامان - بعله ؟ - من شیر می خوام - باشه - مامان - بعله ؟ - من جیش دارم - خب - مامان - بعله ؟ - من سوپ خرچنگ می خوام - چشم - مامان - بعله ؟ - من ازون لباس خلبانیا می خوام - باشه - مامان - بعله؟ - من بوس می خوام - قربونت بشم - مامان - جونم ؟ - من شوكولات آناناسی می خوام - باشه - مامان - بعله ؟ - من دوست می خوام . . بقیه در ادامه مطلب حتما بخونید.......     - خب - مامان - بعله ؟ - من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی - چشم ...
14 مهر 1390

كيارش و ني ني

كيارش خيلي به بازي كردن علاقه داره و دوست داره به صورت دائم پيش طاها پسر عمه اش باشه وبا اون بازي كنه .براي همين علاقه كيارش به همبازي عمه كيارش به من پيشنهاد داد كه يه ني ني ديگه به دنيا بيارم تا كيارش سرگرم بشه.وقتي عمه اش از كيارش در اين مورد سوال كردوگفت دوست داري مامان يه ني ني بياره كيارش گفت :ني ني كوچولو خيلي كوچيكه نمي تونه با من بازي كنه. قربون پسرم برم با اين استدلال هايي كه داره .  ...
13 مهر 1390

یادش به خیر.......

بازم پاییز اومد .پاییز برای ما فصل خاطره های زیبا و رنگارنگی است که سالهای پیش خیلی ساده اونا رو از دست دادیم.یادش به خیر روزهای اول مدرسه .بوی پاییز....بوی کتابهای نو.....لباسهای نو که با کلی ذوق و شوق اونا رو می خریدیم و دائم می پوشیدیم.الان 22 سال از روزی که اولین بار وارد مدرسه شدم گذشته.چقدر زود گذشت.اولین روز مدرسه کلاس اول که بودم به مامانم گفتم با من نیای مدرسه من خودم باید برم ومن رفتم و مامانم که پشت سر من یواشکی اومده بود.یادش به خیر.....آخرین سالهای جنگ بود . چقدر آرزو داشتم برم مدرسه وقتی داداش بزرگم می رفت چقدر حسرت می خوردم حالا نوبت من شده بود انگار بزرگ شده بودم.آرزوهایمان چقدر ساده بود. یادش به خیر .دفتر مشق و مداد...
11 مهر 1390

کیارش و باباش

امروز که کیارش گلم از خواب بیدار شد و رفتیم صبحانه بخوریم یکدفعه کیارش گفت : مامان ،بابایی پسر خوبیه من دوسش دارم گفتم چرا ؟کیارش گفت : به من چایی داده صبحانه بخورم.حالا هر روز من بهش چای می دم صبحونه بخوره .دیروز صبح که رفتم سرکار و باباش خونه بوده بهش صبحانه داده اونم قدر شناس کار باباست.شانسه دیگه . ...
29 شهريور 1390

کیارش و سفر

سلام دوستای خوبم. ما چند روزی رفته بودیم سفر خونه ی عموم.خیلی بهمون خوش گذشت. یه پارک بازی خوب نزدیک خونه شون بود که کلی کیارش با سرسره و تابش بازی کرد. ولی خودم حسابی سرما خوردم و مریضم.اینم عکسهای آقا کیارش که این روزها مهربون شده و دلش برا مامان مریضش می سوزه.دایم منو بوس می کنه و یک بار برام آب اورد و گفت :مامان بخور حالت خوب بشه. ...
29 شهريور 1390

کیارش وجشن طاها

این روزها خیلی سرم شلوغ بود .دوتا جشن عروسی و جشن ختنه سوران طاها پسر عمع کیارش که مهم ترین جشن بود و کلی باید براش آماده می شدیم .جشن روز جمعه بودو کیارش هم بعدازظهر که جشن تو خونه عمه ازیتا بود اخلاقش خوب بود و با طاها سرگرم شده بود و بازی می کرد .ولی برای شام که رفتیم هتل دیگه خسته شده بود و خوابش می اومد وشروع کرد به بهانه گیری .دست به نمک وفلفل رو میزها میزد و یه کمی فلفل خورد ودهنش سوخت و همش با آستینش اونو پاک میکرد و ما هم بهش آب دادیم.بعد از پروژه فلفل نوبت نمک رسید و نمک رو روی میز ریخت و دستش که نمی دونم با چی بریده بود و نمک داخل زخمش رفته بود درد گرفت و کیارش شروع کرد به گریه کردن .اینقد گریه کرد که خوابش برد و بعد از شام اومدیم...
15 شهريور 1390

کیارش وحسنی

کیارش شعر حسنی نگو بلا بگو رو خیلی دوست داره .یه مقداری از شعرش رو حفظ کرده که خیلی قشنگ می خونه .فایل صوتی این رو هم می ذارم گوش کنید البته وقتی داشتم صداش رو ضبط می کردم تلویزیون روشن بود واسه همین صدای تلویزیون با صدای کیارش  یه کم قاطی شده. ساخت كد آهنگ ساخت كد موزیک آنلاین ...
24 مرداد 1390

کیارش و اعدادانگلیسی

پسر قشنگم تازه یاد گرفته عددها رو به صورت انگلیسی بخونه .البته از یک تا ده .فایل صوتی اون رو می ذارم که گوش کنید .   ساخت كد آهنگ ساخت كد موزیک آنلاین ...
24 مرداد 1390