کیارش وجشن طاها
این روزها خیلی سرم شلوغ بود .دوتا جشن عروسی و جشن ختنه سوران طاها پسر عمع کیارش که مهم ترین جشن بود و کلی باید براش آماده می شدیم .جشن روز جمعه بودو کیارش هم بعدازظهر که جشن تو خونه عمه ازیتا بود اخلاقش خوب بود و با طاها سرگرم شده بود و بازی می کرد .ولی برای شام که رفتیم هتل دیگه خسته شده بود و خوابش می اومد وشروع کرد به بهانه گیری .دست به نمک وفلفل رو میزها میزد و یه کمی فلفل خورد ودهنش سوخت و همش با آستینش اونو پاک میکرد و ما هم بهش آب دادیم.بعد از پروژه فلفل نوبت نمک رسید و نمک رو روی میز ریخت و دستش که نمی دونم با چی بریده بود و نمک داخل زخمش رفته بود درد گرفت و کیارش شروع کرد به گریه کردن .اینقد گریه کرد که خوابش برد و بعد از شام اومدیم خونه.اینک یه عکس از آقا طاها با کیکش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی