ماجراهای آینوش
آینوش دختر نازم حالا دو ماه و پنج ماهشه و بسیار بامزه صحبت می کنه .خیلی زود حرف زدن رو یاد گرفت . چند وقت پیش ازم خواست ببرمش مهدکودک .به خاطر اینکه کیارش هر روز مدرسه میره اینم دلش می خواست مدرسه بره .حالا بگذریم از اینکه هر روز برای اینکه میارش مشق هاشو بنویسه ما کلی درگیریم . اولین روز مدرسه کیارش که آینوش اولین برگ دفتر مشقش رو پاره کرد و کیارش بی نهایت عصبانی شد که با وساطت باباش و چسبوندن اون برگ دفترش ماجرا ظاهرا ختم به خیر شد .در کل وقتی دو تا بچه داری بیشتر وقتت در حال میانجی گری و وساطته خلاصه از همه این حرفها که بگذریم آینوش رو به مهدکودک بردم و اولین روز بدون هیچ گونه گریه و زاری به مهد کودک رفت .دومین روز هم همچنین ...سوم...
نویسنده :
آذر
10:41