کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

این روزهای ما

لباس هامو پوشیدم آماده بشم برم سرکار آینوش : مامان میخوا کجا بری؟ من : می خوام برم اداره آینوش : داداش میاد؟ من:نه آینوش : بابا میاد من: نه آینوش : پس کی میاد؟ من : آقا جون میاد پیشت آینوش : پس برو دیده (دیگه ) صبح شده کیارش مثل همیشه زود از خواب بیدار شده آینوش هم بیدار میشه و من یه شعر براش می خونم کیارش : مامان هیچ وقت این شعر رو برا من نخوندی من : خوب تو همیشه زودتر از من بیدار می شی کیارش :اون روز که من ساعت نه ونیم بیدار شدم ولی تو ساعت نه این شعر رو برام نخوندی و با یه حسرت خوش به حالت آینوش. از خونه بابام آش رشته آوردم کیارش خیلی آش رشته دوست داره آینوش : مامان آش رشته خریدی؟...
26 مهر 1395