کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

این روزهای ما

1395/7/26 18:17
نویسنده : آذر
349 بازدید
اشتراک گذاری

لباس هامو پوشیدم آماده بشم برم سرکار

آینوش : مامان میخوا کجا بری؟

من : می خوام برم اداره

آینوش : داداش میاد؟

من:نه

آینوش : بابا میاد

من: نه

آینوش : پس کی میاد؟

من : آقا جون میاد پیشت

آینوش : پس برو دیده (دیگه )

niniweblog.com

صبح شده کیارش مثل همیشه زود از خواب بیدار شده

آینوش هم بیدار میشه و من یه شعر براش می خونم

کیارش : مامان هیچ وقت این شعر رو برا من نخوندی

من : خوب تو همیشه زودتر از من بیدار می شی

کیارش :اون روز که من ساعت نه ونیم بیدار شدم ولی تو ساعت نه این شعر رو برام نخوندی و با یه حسرت خوش به حالت آینوش.بوس

niniweblog.com

از خونه بابام آش رشته آوردم کیارش خیلی آش رشته دوست داره

آینوش : مامان آش رشته خریدی؟

من : نه مادر جون درست کرده گفته ببر کیارش و آینوش بخورن

آینوش : دفته(گفته) بابا هم بخوره ،بابا بیا آش رشته بخور .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)