خاطرات کیارش به قلم خودش
روزی روزگاری پاییز شروع شد و کیارش می رفت مدرسه و درس می خواند.وقتی که در کلاس شدخوش حال شد و گفت :چه قدر تمیز!مشق می نوشت .وقتی مدرسه تمام شدرفت در خانه و فردا دوباره آمد به مدرسه و خوش حال شد و گفت "خدایا شکر که دوباره به مدرسه آمدم و روز تعطیلی شروع شد.
94.10.5
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی