کیارش و ماجرای آدامس
یه شب که مشغول انجام کارهام بودم از کیارش غافل شدم و بعد از انجام کارهام رفتم دیدیم کیارش یک بسته آدامس موزی رو از تو آشپزخونه آورده و همه رو جویده و قورت داده بود .معمولا من برای کیارش آدامس نمی خرم حالا یه دفعه این همه آدامس رو دیده هیجانزده شده بود و همه رو خورده بود.من برا اینکه دفعه دیگه ادامس رو قورت نده دفتر کیارش رو اوردم و توش یه دایره کشیدم و چند تا آدامس جویده گذاشتم توش و چشمهای عصبانی براش کشیدم و گفتم کیارش این عکس دلته تگاه کن چقدر ناراحت و عصبانی شده که تو ادامس هاتو قورت دادی .حالا از اون روز کیارش هرچی می خوره از من می پرسه دلم خوشحال شده؟اونوبرام بکش. اینم نقاشی خودشه از دلش بعد خوردن غذا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی