کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

یه روز خسته کننده

1390/4/10 14:08
نویسنده : آذر
280 بازدید
اشتراک گذاری

امروز روز خسته کننده ای بود.از صبح که از خواب بیدار شدم کار داشتم و خونه روتمیز کردمniniweblog.com.یه لوستر و یه تابلو سه تیکه کارتون pooh رو که برای اتاقش خریده بودیم بابا داریوش نصب کرد .آخه کیارش خیلی این کارتون رو دوست داره مخصوصا شخصیت ببر این کارتون رو.بعد از تمیزی پذیرایی نوبت اتاق کیارش رسید انگار تو اتاق بمب زده باشن هر چیزی یه طرفی افتاده بود تصمیم گرفتم یه کم اسباب بازی ها رو مرتب کنم و چیزای اضافه رو داخل یک بسته بذارم وبردارم.کیارش هم که مرتب توی کار من دخالت می کرد و اینو در می آورد و اون یکی رو می ذاشتniniweblog.comبالاخره اتاق کیارش هم مرتب شد.بعداز ظهر هم که باید می اومدم  سرکار.الان هم که خسته نشستم تو اداره و دارم خاطراتم رو می نویسم.مطمئنم وقتی برگردم خونه کیارش دوباره وضعیت رو به حالت اولش برگردونده .خدا به همه مامان ها صبر بده.با همه این حرفها بازم کیارش عزیز دل مامانشه.niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نی نی توپولی
11 تیر 90 13:28
کیارش جونم عزیز خاله یه ذره مراعات مامانی رو بکن
محمد گیان
11 تیر 90 15:46
سلام خاله سلام کیارش خوبین
معصومه مامان سهند
15 تیر 90 11:05
سلام خاله جون الهی قربونت بشم که اینقدر خسته میشی واقعا دلم برات میسوزه . کاش نزدیکت بودم میومدم کمکت میکردم خاله جون از کیارش بخواه خودش اتاقشو تمیز کنه . نگذار فردا مثل بعضی از مردها شلخته بار بیاد جدی میگم
نی نی توپولی
15 تیر 90 16:46
عباس! ای صبر و قرار بی قراران امّید دل امیدواران دانی که گر از عطش بمیرم یک قطره ز دیگری نگیرم ساغر نزنم ز دست هر کس من دست تو می شناسم و بس روزی من از خزانه ی توست دل، سائل آستانه ی توست امشب ز تو بار عام خواهم دیدار تو و امام خواهم