بوی ماه مهر
سلام ما برگشتیم .از خاله نسترن ومامان محمدرضا که جویای احوالمون بودن خیلی ممنونم. این مدت خیلی سرمون شلوغه .خریدهای ماه مهر وعروسی شیما دختر عمه کیارش کارهایی که این روزها ما رو درگیر کرده .
اولین برگ پاییزی افتاداز شاخه درخت. پاییز نزدیک است .اندکی از مهر پیداست وهمین مهر،مهر را مهربان می کند .بوی کاغذ ،بوی لباس نوی مدرسه ،وروزهایی که ما به دفتر خاطراتمان سپردیم همه می گویند پاییز می آید.کیارش کوچولوی من می خواهد اولین گامهایش را به پاییز بسپارد.جشن باشکوهی است برای آغاز ومن چقدر پر از شورم .حالا که اولین کیف مدرسه کودکم را بر دوشش می گذارم وآرزوهای من پرواز می کند تا دوردست ها ،تا آنجا که کودکم در کسوت مردی گامهایش را بلندتر از امروز به فردا می سپارد.کودکم بزرگ می شود و من ....اولین تارهای موی سفیدم حکایت از چیز دیگری دارد.عروسی شیما نزدیک است وما پر از شوریم.خوشبختی کلمه بزرگی است پر از آرزوهای بزرگ که حق عروس سپیدپوش ماست.دوباره برمی گردیم با عکس های اول مهر وشروعی دیگر برای کیارش که وارد پیش دبستانی می شود.