روزهای کیارش به زبان خودش
کیارش داره به حرف آبیه گوش می ده .(آبیه ماجرای فرشته ایه که به کیارش می گه کارهای خوب انجام بده).الان داشتم حیوون بازی وآجر بازی می کردم .برای حیوونام خونه درست کردم .برای سید هم خونه ساختم .بزرگ بشم می خوام خونه ساز بشم .با ماشین چیزامو ریختم بعد جمعشون کردم .دیگه هیچی .می خوام برم مهدکودک .با بچه ها بازی کنم.اسم دوستام ابوالفضل ،کیانا،امیرحسین .آرشام پسر بدیه همش زدن می کنه.الان می خوام کامپیوتر بازی کنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی