روزهای کیارش

به اردیبهشت رسیدیم .ماه موردعلاقه من. ماه سبز وبهشتی .ازکودکی اردیبهشت برایم زیبا بود وحالا پرازخاطرات .روزهایمان سپری می شوند.گاهی به دامان طبیعت می رویم وبیشتر سرگرم کارهای روزمره هستیم.کیارش هم همچنان مشغول بازی ورفتن به مهدکودکه.دایره لغات زبانش بیشتر شده .چند تاشعر جدید یاد گرفته .بن بن بن رایانه ای رو که براش سفارش داده بودم رسید وسرگرمه.کیارش بیشتر دوست داره با کامپیوتر بازی کنه تا اسباب بازی .ولی من براش زمان گذاشتم .بهش می گم چشمات ضعیف می شه بیا کنار.حالا هروقت من وباباش یه مدت می شینیم پای کامپیوتر میاذ می گه الان چشماتون ضعیف می شه دیگه نوبت منه.جمعه به خاطر مهمونی عمه آزیتا رفتیم خونه شون .مهمونها چند تا دختر همراهشون بود شیطون وبلا.طاها وکیارش هی می اومدن دنبال من که بیا دخترا رو بنداز بیرون ما دوست نداریم دخترا تو اتاقمون باشن.منم به آرومی اونها روبیرون کردم.طاها یک جفت پرنده خریده سه تا تخم گذاشتن ومنتظر جوجه هاشون هستیم .

راستی یه خبر خوش:مامان آذر برای اولین بار داره عمه می شه واولین پسر دایی کیارش 6 ماه دیگه به دنیا میاد.یه بوس براش