کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

کیارش و داستان خورشید خانم

1390/2/24 16:52
نویسنده : آذر
920 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب که داشتم کتاب شعر درسی برای گنجشک که مال بچگی های خودم بوده و داستانش این جوریه که یه جوجه گنجشک در باغ سبز وزیبایی به دنیا می یاد و خورشید رو خیلی دوست داره .یه روز آسمون ابری میشه و خورشید خانم زیر ابرها پنهان میشه .جوجه قصه ما خیلی غمگین می شه .می ره پیش مامانش و سراغ خورشید رو می گیره .احساس می کنه که خورشید مرده .خلاصه مامانش براش توضیح می ده که چه اتفاقی افتاده و بهش می گه که خورشید فردا از زیر ابرها بیرون می یاد و فردا هم خورشید خانم بیرون می یاد و گنجشک کوچک کلی خوشحال می شه. حالا یه جایی تو قصه می گه که :

وقتی که خورشید از تابش افتاد             گویی که دنیا از جنبش افتاد

 کیارش گفت مامان پس تابش کجاست .خورشید از تاب افتاده.منم کلی خندیدم.       تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com             

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دایی شهریار
25 اردیبهشت 90 1:12
دلم برات خیلی تنگ شده .قربونت برم دایى
نرگس
28 اردیبهشت 90 8:52
عزیزم... به من سر نمی زنی؟