کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

نوشته کیارش به بهانه سریال کیمیا

یک روز عراقیا به خرمشهر حمله کردند و خرمشهر از خودش دفا کرد ولی آن ها پیروز نشدند و عراقیا پیروز شدند ولی آنها آمدن به شمال و شمالم از خودش دفا کرد ولی آن هم پیروز نشدن و جلوتر رفتند و دیدند که یک نفر دارد با نارنجک حمله می کنم و  که نارنجک در زیر تانک عراقیا افتاد همه ی عراقیا شهید شدند. ...
24 دی 1394

خاطرات کیارش به قلم خودش

روزی روزگاری پاییز شروع شد و کیارش می رفت مدرسه و درس می خواند.وقتی که در کلاس شدخوش حال شد و گفت :چه قدر تمیز!مشق می نوشت .وقتی مدرسه تمام شدرفت در خانه و فردا دوباره آمد به مدرسه و خوش حال شد و گفت "خدایا شکر که دوباره به مدرسه آمدم و روز تعطیلی شروع شد. 94.10.5
24 دی 1394

رفتن به مشهد

هفته گذشته قسمت شد و ما به مشهد رفتیم .مشهد فوق العاده شلوغ بود.کیارش برای اولین بار بود که به مشهد میرفت .روز اول که رسیدیم رفتیم زیارت حرم امام رضا (ع).کیارش همراه باباش از قسمت مردونه وارد شد و ما از قسمت زنونه که به دلیل شلوغی من اضلا نتونستم تا ضریح برم .و اما مشاهدات کیارش از زبان خودش: مردم حمله میکردن به قبر امام رضا و دوباره میخواستن اونو بکشن .مامان چرا مردم حمله میکنن و همدیگه رو هل میدن .اونا باید دعا بخونن نه اینکه حمله کنن .واقعا حرف درست رو باید از زبون بچه شنید. خلاصه روزای بعد هم به مجتمع های تجاری و طرقبه رفتیم .در کل سفر کوتاه و مفیدی بود. ...
20 شهريور 1394

چند تاعکس

اینم چند تاعکس که تازه پیداشون کردم کیارش کنار مناره آجری باستانی خرم آباد کیارش کنار ذرخت بلوط کیارش بالای کمد دیواری ...
20 مرداد 1394

علاقه های کیارش از زبان خودش

من می خواهم در آینده باستان شناس بشم .فسیل صدف پیدا کردم .بابام هم برام فسیل گل پیدا کرد.من کتاب بابامو گرفتم . کتاب بابام در مورد سکه های قدیمی است .من آلبوم سکه های قدیمی خارجی دارم .من و بابام فسیل حلزون هم داریم .دلم میخواد چراغ جادو داشته باشم ولی حیف که وجود نداره.من با مامان دبلنا بازی می کنم و همیشه می برمش.من کلاس بدمینتون میرم ولی شاید یک هفته دیگه بریم مسابقه.کلاس چرتکه میرم و عددهای سخت یاد می گیرم.
20 مرداد 1394
1