کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

بدون عنوان

این روزها اینقدر سرم شلوغه که دیگه وقت ندارم خاطرات کیارش و اینوش رو ثبت کنم. واقعا دو تا بچه داشتن خیلی با یه بچه فرق میکنه .دوبچه مساویه با دوبرابر انرژی.....
26 آذر 1393

کیارش وخواهرش

می خوام از روزی که آینوش متولد شد بنویسم و احساسات پاک کیارش .روزی که رفتم بیمارستان برای تشکیل پرونده ازم خواستن که شب ساعت 10 برگردم وشب قبل از سزارین توی بیمارستان بمونم .اما من نمی خواستم کیارش رو برای دوشب تنها بذارم.وقتی میخواستم برم کیارش اومد جلو وگفت مامان برمی گردی ؟ قلبم به اندازه تمام تنهایی کیارش گرفت .تو راه گریه کردم و از کسیولین بخش خواستم اجازه بدن برگردم و برگشتم وتا صبح پیش کیارش خوابیدم .دلهره واضطراب برای سزارین باعث شد تا صبح نخوابم ودقیقه ها رو بشمارم تا صبح بشه .راهی بیمارستان شدم و عمل سزارین رو انجام دادم و به مدت یک شب بستری شدم .کیارش اون روز و اون شب پیش عمه اش و طاها واونا زحمت کشیده وسرگرمش کردن. فردای اون روز...
7 مهر 1393

ما برگشتیم

پس از یک وقفه نسبتا طولانی ما برگشتیم .بزرگ کردن بچه ها و مراقبت از اونها واقعا وقتمو میگیره ودیگه فرصت ندارم وبلاگ کیارش رو به روز کنم .آینوش دختر قشنگم الان چها رماهشه و کیارش کلاس اولی شده .اینم چند تاعکس : عکس های آینوش در دوماهگی کیارش و پارسا برادرزاده ام کیارش و بنیامین روز 31 شهریور جشن شکوفه ها آینوش در جشن شکوفه ها ...
7 مهر 1393

شمارش معکوس

تا تولد دختر کوچکم 12 روز باقی مانده است وما سخت منتظریم .روزهایی که می گذرند و من فقط می شمارم تا این روزها برمن بگذرد .خیلی سنگین شدم .راهی نیست تا دیدن کودکم ....باید صبور بود...
22 ارديبهشت 1393

مهمونی

چند روز پیش دختر خاله هام اومدن خونه ام .پارمیدا و آیدا بچه های اونها هم همراهشون بودن .کیارش و طاها هم پیشمون بودن .نتیجه این مهمونی نبرد دخترها و پسرها توی خونه ما بود .عکس هایی که بچه ها خودشون از هم گرفتن رو می ذارم . پارمیدا و آیدا در کنار طاها کیارش و طاها و آیدا ...
22 ارديبهشت 1393

کیارش و درختکاری

کیارش و باباش اسفند ماه بالای کوه دو تا درخت بلوط کاشتند .15 فروردین که رفتیم برای دیدنشون رشد کرده بودند و سبز شدند.پسر خوبم همیشه سبز باشی و پایدار. عکس های درختکاری پسرم ...
22 ارديبهشت 1393