کیارشکیارش، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

روزهای خوب کودکی

کیارش وتولد

دیروز تولد 6 سالگی کیارش عزیزم بود .منم تصمیم گرفتم فردا توی کلاسشون براش تولد بگیرم .عکساشو می ذارم .تبریک تولد کیارش رو هم توی یکی از روزنامه های محلی زدیم .اینم عکس جدید کیارش و تبریک تولد از طرف مامان وبابا. ...
18 بهمن 1392

اولین برف

اولین برف زمستانی دو روز پیش توی شهر ما بارید .خدا روشکر که زمستون ما سفید پوش شد .کیارش خیلی خوشحال شد .متاسفانه برفها زود آب شدند وپسرم نتونست آدم برفی درست کنه .عیبی نداره ما منتظر برف بعدی می مونیم. ...
12 دی 1392

تشریح بدن از زبان کیارش

او ل غذا می خوریم بعد غذا می ره توی معده .غذا توی معده خورد می شه .بعد میره توی مارپیچی .بعد غذاهایی که خوبن میرن تو بدن آدما که بزرگ بشن .غذاهای بد تبدیل به جیش میشه.غذاها می رن توی بدن بعضی ها میرن تودست .بعضی ها می رن تو پا .پا ودست ها بزرگ می شن . تو بدنمون یه جایی داریم مال نفسه .نفس میره بالای بدن .دو تا نفس داریم (منظور شش) .قلب داریم . مغز داریم .تو سرمون دندون داریم .زبون داریم .زبون کوچیک داریم .مغز داریم .کرم غذا داریم .چشم داریم . اینا رو کیارش از شکل بدن آدمها توی مجله سلامت برداشت کرده.فدای پسرم.       ...
12 دی 1392

کیارش وپدرام

د یروز آقا پدرام بردارزاده عزیزم مهمون ما بود.الان پدرام جونم سه ماهشه .کیارش کلی ازش مواظبت می کرد .ظهر که خوابیده بود کیارش با خونسردی اومد پیش ما وگفت مامان فکر کنم پدرام داره خواب می بینه که داره پرواز می کنه .آخه داره دستاشو تکون می ده .مامان پدرام رفت بهش سر زد و وقتی اومد گفت کیارش راست میگه از روی بالش افتاده وبرگشته روی صورتش .اگه نمی رسیدم می افتاد .قربون پسر مسئولیت پذیرم برم .عکسهای کیارش وپدرام: ...
10 دی 1392

کیارش ونقاشی های جدید

کیارش این روزها بیشتر از همه چیز به نقاشی علاقه مند شده .دفترها وسررسیدهای ما از دست کیارش در امان نیست .اینم چند تا از نقاشی های کیارش امام حسین (ع) ویزید ...
8 دی 1392

نتیجه سونوگرافی

ر فتم سونوگرافی برای تعیین جنسیت وسلامتی کودکم .دلهره ای عجیب مرا بیقرارتر از همیشه کرده بود .خدایا مشکلی وجود نداشته باشد. و برای جنسیت . دکتر به صفحه مونیتورش می نگرد .من هم با دقت به چهره اش می نگرم  .می گوید خدا روشکر مشکلی نیست وکودکی سالم در درونت شناور است .جمله جنینی زنده ومتحرک دیده می شود در پایین برگه سونوگرافی مرا سرشار از شوق می کند .و اما جنسیت کودکم اضطرابی شیرین را در درونم شعله ور می سازد . دوباره به چهره اش می نگرم .میشه بگید جنسیتش چیه ؟ می گوید دختری هستی از تبار آفتاب .مانند ماه ومن پرواز می کنم تا کودکی هایم .تا روزهایی که همیشه آرزوی داشتن خواهری کوچکتر را داشتم .دختری از جنس من .خدای من باز هم برایم خدایی کرد...
6 دی 1392

کیارش وخبر جدید

اینکه این روزها نبودیم دلیلش حال بد من به خاطر بار داری بود .از اینکه خدای مهربونم باز هم  کودکی به من هدیه  می کند وشنیدن این خبر برای اولین بار منو شوکه کرد .از لحاظ روحی مدتی طول کشید تا با خودم کنار بیام .خدا رو شکر کردم وسلامتی کودکم رو از خدا خواستم .سه وماه نیم از بودن کودکم می گذرد .واقعا روزهای سختی رو گذروندم .حال بد خودم از یک طرف .رفتن به اداره از طرف دیگر وتکلیف های پیش دبستانی وکارهای مربوط به کیارش باعث شد که این روزها نباشیم .الان خدا رو شکر حالم یه کمی بهتر شده .کیارش هم تا حالا خوب با موضوع کنار اومده و شنیدن این خبر که ما یه نی نی داریم واقعا اون رو خوشحال کرد .کیارش هم سخت منتظر تولد اون هست .اون رو با دل ...
16 آذر 1392